متنی زیبا و عاشقانه برای شما عزیزان آماده کرده ایم که در ادامه آن را خواهید خواند.
همانند حبه ای قند که پای فنجان نشسته بود به پایت نشستم
تو همان چایی فنجان بودی
داغه داغ...خوشرنگ و بو
با گذر زمان همین که مرا در خودت حل کردی؛سرد شدی
سرده سرد
دیگر نه حرارتی بود نه بویی
منم در درونت نه دیده میشدم نه پیدا...
گم شده بودم
حتی دیگر نتوانستم خودی که گم کرده بودم را پیدا کنم.